♥♥ღ•.ღ• مروارید سرخ •.ღ•.ღ♥♥


♥♥ღ•.ღ• مروارید سرخ •.ღ•.ღ♥♥

دعوت به همکاری از کابران با تجربه جهت نویسندگی در مروارید سرخ 

با سلام


از دوستان و علاقه مندان جهت فعالیت در سایت مروارید سرخ  به خصوص نویستدگی  در زیر دعوت می نماییم....!

برای ثبت نام کلیک کنید ....>>>>>>>>   ثبت نام  <<<<<<<

قبلا از ثبت نام باید قوانین را مطالعه کنید >>>>  قوانین  <<<<

 

icon

 

اتاق گفتمان مروارید سرخ 

برای ورود روی کلیک کنید

 اگر سایت مروارید سرخ  رو لینک کردید آدرستون رو بزارید ، حتما" لینکتون میکنیم

برای دسترسی راحت تر به سایت مرواریدسرخ میتونید در پیوند های روزانه لینکش کنید و یا کد لوگوی سایت مروارید سرخ  رو در تنظیمات بلاگتون  قرار بدید

برای دریافت کد روی شکلک ها کلیک کنید ...

شکلک های علی و مهساشکلک های علی و مهسا


 

 

+ دو شنبه 3 مهر 1398برچسب:, ساعت23:15 mohanad | |

با سلام به همه دوستان عزیز ببخشید خیلی وقته نبودم اخه یه وب جدید ساختم به اسم پـارســــــنیـاکـــــ که یک سایت بزرگ مـجـلـه ایـنـتـرنـتـی هست و تلار گفتمان زیبایی داره منتظر شما در پـارســــــنیـاکـــــ هستم .

راستی یادم رفت کاربران عزیز و نویسندگاه عزیز میپذیه شما میتونید عضو پـارســــــنیـاکـــــ بشین و مطالب های خود را با نام خود ثیت کنید  منتظر حضور سبز شما در پـارســــــنیـاکـــــ هستیم.

 

برای ورود به

 

پـارســــــنیـاکـــــ

 

کلیک کنید

+ جمعه 21 آذر 1393برچسب:پـارســــــنیـاکـــــ , ساعت18:1 mohanad | |

دیـگر هیـچ فـرقـے نـمے كـند
آسمان قـد پـیالـه بـاشد یـا دریـا
حتــے اگـر پـشت در خانـه ات یـك جـفت كـفش زنـانـه همــ ببینمــ
نمے پـرسم دستـان چـه كسے بـرایت
یـاس و انـار آوردهـ بـود
مے روم ،
حـوالـے علـاقـه ے خـلوت آن سال ها
مے روم ،
دنـبال كسے كـه بـا من تـا نور مے آیـد
بـا من تـا ستـارهـ
بـا من تا دریـا
مے رومـ و دیـگر نمے پـرسم
سهمــ من از ایـن همه سبـز كه سرودمــ چیست
حالـا مے تـوانـم لبـاس هـاے سبـزمــ رابیـرون بیـاورمـ
و سیاهـ بـپـوشم
دیـگر نـه رد پـاے پـروانـه را دنـبال مے كنم
نـه رنـگین كـمان را
همـه چیـز مال خودت
تـمام روزهـاے بـاران را از آستین آسمانـت خـشك كن
نــام مرا همــ در كوچـه اے بـن بست تنـها بـکار و بـرو
حالـا یـك فـنجان قـهوهـ بـراے خودت بـریز
انـگار نـه انـگار صداے گریـه اے غـریـب
از قـصه هـاے سفیـد دخـتـرے
آیـینـه ات را خاموش مے كند
تـو قهوهـ ات را بـنـوش ...

+ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت20:46 mohanad | |

هـر آشنـاے تـازهـ
اندوهـے تـازهـ است
مـگذار در میـان حرفـها و انـدیشه هـا
گمــ شوے
آنـکس کـه تـرا به هیـچ بـدل میکند
خود آزردهـ اے تـنهاست ...
من ایـن را از بـاغ آمـوختـه امـ
کـه گلـهایـش را پـاس مےدارد
تـا فصل عشق

+ پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت20:43 mohanad | |

1360001164951 خدایا صدام رو می شنوی؟

 

 

سلام خدا جون
صدام به عرشت می رسه؟
من و این پایین میون این همه نقاب وآدمک های رنگارنگ می بینی؟
 
می دونم که می بینیم و صدام و می شنوی
چون هنوزم دستم و گرفتی و نفس کشیدنم بخاطر وجودت توئه.
خدایا
زخم هام و چی؟
اونارو می بینی و هیچی نمی گی؟
این حق من بود که همیشه صدات کردم و کمک خواستم ازت؟
 
خدایا تا حالا دلتنگ شدی؟
درکم می کنی چه اندازه دلتنگ عزیزترینم هستم؟
زخم های جسم من مهم نیست
زخم های دلم هم به کنار
با این همه دلتنگی تو بگو چه کنم؟؟
 
خدایا
دیشب تا سپیده صبح، خیره به اسمونت بودم
حسم کردی؟
اشکام و دیدی؟
اشکایی که طعم خون می داد…
اشک هایی که هیچ کس جز تو تماشا نمی کنه!!
اشک هایی که از حرف های نگفته جاری می شوند…
اشک هایی که طعم خون می دهند و خفقان تنهایی….
 
 
خدایا…
این همه درد را می بینی و چیزی نمیگی؟!
من اما هنوز امید دارم…
آدمهایت تا به کِی میخواهند بد باشند و بدی کنند؟؟!!

+ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ساعت21:18 mohanad | |

پشت دریاها

قایقی خواهم ساخت، 
خواهم انداخت به آب. 
دور خواهم شد از این خاک غریب 
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق 
قهرمانان را بیدار کند. 

 

قایق از تور تهی 
و دل از آرزوی مروارید، 
همچنان خواهم راند. 
نه به آبی‌ها دل خواهم بست 
نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر می‌آرند 
و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران 
می‌فشانند فسون از سر گیسو‌هاشان. 

همچنان خواهم راند. 
همچنان خواهم خواند: 
«دور باید شد، دور. 
مرد آن شهر اساطیر نداشت. 
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه‌ی انگور نبود. 
هیچ آیینه‌ی تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد. 
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. 
دور باید شد، دور. 
شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست.» 

همچنان خواهم خواند. 
همچنان خواهم راند. 

پشت دریاها شهری است 
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است. 
بام‌ها جای کبوترهایی است، که به فواره‌ی هوش بشری می‌نگرند. 
دست هر کودک ده ساله‌ی شهر، شاخه‌ی معرفتی است. 
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند 
که به یک شعله، به یک خواب لطیف. 
خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود 
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد. 

پشت دریاها شهری است 
که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است. 

شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند. 

پشت دریاها شهری است! 
قایقی باید ساخت.

+ یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, ساعت22:52 mohanad | |

1354645596761 تمام لحظه هایم درد دارد!!!

 

 

عزیزم
 

می دانی؟
 

خواستنت
 

نه…!!!
 

خواستنت با تمام وجود
 

ان هم وقتی دوری
 

که سایه ات هم از این حوالی نمیگذرد
 

چه دردی دارد؟
 

عزیزم
 

نخند
 

به خدا تمام لحظه هایم درد دارد
 

تو که نمی دانی
 

تنها قدم زدن
 

میان دو نفره ها در پارک
 

ان هم وقتی دل اسمان برایت گرفته است
 

چه دردی دارد
 

عزیزم
 

نخند
 

تمام لحظه هایم درد دارد
 

کاش می دانستی
 

ارزوی خوشبختی
 

برای دختر و پسری عاشق
 

که در تاکسی
 

کنارم می نشینند
 

دست در دست هم
 

وقتی با حسرت نگاهشان کنی
 

چه دردی دارد
 

عزیزم
 

نخند
 

تمام لحظه هایم درد دارد
 

اگر می دانستی
 

بودنت در تمام سلول های خاطراتم
 

ان هم وقتی که در هیچ کدامشان حضور نداشته ای
 

چه دردی دارد
 

از این نبودنت
 

خجالت می کشیدی
 

عزیزم
 

نخند
 

تمام لحظه هایم درد دارد

 

+ پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, ساعت22:2 mohanad | |

135556483931 نمی دانم چرا رفتی؟؟؟

 

 
نمی دانم چرا رفتی؟؟؟
 
نمی دانم چرا !!!
 
شاید خطا کردم و تو
 
بی آنکه فکرغربت چشمان من باشی
 
نمیدانم کجا؟!
 
تا کی؟!
 
برای چه؟!
 
ولی رفتی …
 
بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
 
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
 
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت ،
 
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
 
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
 
و بعد از رفتن تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
 
و من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد….
+ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ساعت17:8 mohanad | |

1355490620551 اینه ...

 

 

وقتی…

عکسی درون آینه به من گفت:

تو همیشه محکومی به ماتم

 

فقط آینه اتاق من چین های تنهایی چهره ام را نشانم می دهد…

تنها آینه اتاق من غمگین تر از من است…

 

امروز و روز پیش خیلی بیش از همه روزهایم درمانده ام….

یک غمباد مثل خوره به جانم افتاده…

 

چشم هام برق نومیدی دارند…

چند شبی است گلویم عجیب میسوزد…

تارهای صوتی گوش هایم فقط در شنیدن حادثه های تلخ حساسند…

 

به کجا می روم؟!

نمی دانم…

راستی خدا! چند روز دیگر مانده تا رخت سپید مردگان تن پوش همیشگی ام شود؟

حوصله زنده ماندن را ندارم…

+ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ساعت17:7 mohanad | |

1355337758181 من  هیچ ندارم...؟

 

 

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم…؟
 

من چیزهای با ارزشی دارم ….!
 

حنجره ای برای بغض …
 

چشمانی برای گریه…
 

لبهایی برای سکوت…
 

ریه هایی برای سیگار…
 

دستهایی برای خالی ماندن…
 

پاهایی برای نرفتن….
 

شبهایی بی ستاره….
 

پنجره ای به سوی کوچه بن بست…
 

و وجودی بی پاسخ…..

+ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ساعت17:4 mohanad | |

1355249588771 خدا...

 

"این یه حرفایی بین من و خدا "

 

اما دوست دارم اینجا و توی این کلبه این حرفا رو بگم!

 

خدایا سرت خلوته یا شلوغه؟ به کار همه رسیدگی کردی؟

 

جواب دعای همه رو دادی،زندگی همه رو سرو سامان دادی؟

 

درد دلای همه رو گوش کردی،

 

واسه اروم شد نشون بغلشون کردی

 

حتی صورتشان رو بوسیدی!


همه اونایی که لبه پرتگاه بودن دستشون رو گرفتی یا


شایدم بهشون بال دادی.

 

همه عاشقا رو به عشقشون رسوندی؟

 

آرزوهای همه رو بر آورده کردی؟


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ساعت17:1 mohanad | |

1354614198742 کجایی؟

 

 

کجایی؟
 

کجایی که ببینی چه دردی میکشم…
 

کجایی که دلم هزار راه می رود…
 

چه کارش کنم؟
 

کودک درونم را می گویم
 

بی تابی  می کند…
 

کودک است دیگر…
 

ولی تو چی؟
 

دریغ از یه ذره احساس…
 

دلم زخم دیده است مرحمش نمیشوی؟
 

مرا بگو که به چه کسی دل خوش کرده ام…
 

کسی که نگاهش مهربان ولی …
 

به خدا انتظار هم حدی دارد…
 

تو جای من بودی…
 

الان دیگر از وجودت جز خاکستر نرم باقی نمانده بود…
 

چه بگویم؟
 

چه بگویم که هر چه می گویم…
 

فقط یک سخن ساده…
 

دیگر نمی گویم…
 

دیگر نمی گویم که اگر بگویم…
 

جز دل پر خون چیزی از من باقی نمی ماند…
 

تصمیم با خود توست
 

یا دل پر خون یا …

+ سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, ساعت18:40 mohanad | |

1355172665371 مرگ

 

 

روزی که مرگ من فرا می رسد

 

صدایت را نشنیده شنیدم
 

و فریادت را


لبخندت را ندیده دیدم


و عشقت را


دستانت را لمس نکرده حس کردم

 

و آغوشت را

 

چگونه باور کنم

 

حال که کنارم هستی


به آرامی دستم را می فشاری

 

می دانم این یعنی …


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, ساعت18:23 mohanad | |

چقدر زمونه بی وفاست نمیدونم خدا کجاست!یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست!

گاهی میخوام داد بکشم اما صدام درنمیاد بگم آخه خدا اینه مرام آدمات

+ 25 آبان 1391برچسب:, ساعت16:28 fatemeh cr | |

13525725021 و من

 

 

تو رفتی

 

ومن

 

آبستن دردی شدم


که سالهاست پا به گورم کرده است

+ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ساعت18:36 mohanad | |


 www.iranfars.ir گروه ایران فارس


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ

13526618631 (( سقوط ))

  

 

می ترسم

 

آنقدر به تو فکر کنم

 

که بند دلم پاره شود

 

و بوی تند خون بگیرم

 

بعد از نبودنم

 

نیمه جسدی بماند

 

 

و پر هایی به جا مانده از لاشخورها

 

 

و تو..

 

که برایم

 

هرگز نخواهی گریست…!

 

نه!

 

دیگر ممکن نیست

 

 

که با گوی های بلورینم

 

 

دیوار آهنی بینمان را

 

خراب کنم

 

و شمع های عطری اتاقم را

 

برایت شعله ور نگه دارم

 

و با نقابی بر صورت

 

خودم را

 

برایت

 

زیبا

 

جلوه سازم …

 

با آتش نگاهت سوختم

 

و دود های صورتی رنگم

 

 

در خاکستر عشقمان

 

 

محو شد ..

 

من که دیگر

 

 

به هیچ گل سرخی

 

 

اعتماد نمی کنم

 

و تنها اگر

 

(( باران )) بگوید (( دوستت دارم ))

 

برایش میگریم…

 

فصلی که من با تو ما شد
 

 

فصل سبز خواهش من!

 

فصلی که ما بی تو من شد
 

فصل خاکستری مرگ!

+ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ساعت17:55 mohanad | |

53556897889506353327 یادگارقدیم

 

نگاهت

 

 

 

مرهمی بود

 

 

 

آتش سینه را…

 

 

 

کاش نبودم ،تاببینم

 

 

 

رویش اشک های توبرگونه را.

 

 

ای یادگارقدیم…

 

 

سهم من بی تو ویرانیست….

 

 

رفتی!!! ولی…

 

 

 

حجم چشمانم

 

 

برای تو….همیشه بارانیست….

+ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ساعت17:36 mohanad | |

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

 


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, ساعت23:2 mohanad | |

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, ساعت22:59 mohanad | |

دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, ساعت22:50 mohanad | |


می دانی ..؟

آدم های ِ ساده

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می وَرزَند

ساده می مانند

اما سَخت دِل می کنند

آن وقت که دل ِ می کنند

جان می دَهند

آدم های ِ ساده . . .

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:46 mohanad | |

به خودم قول میدهم كه فراموشـت كنم !

وقتی صبح می شود

تو را كه نه .... ولی !

قولم را فراموش می كنم ....!!!

 

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است

امروز دست هایت را می گیرند

قصه عادت که شدی

همان دستها را برایت تکان می دهند ...!

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:45 mohanad | |

ما دوتا با هم بودیم

توخنده ها تو شادی ها

توی غم و تو غصه ها

کنار هم شاد بودیم

هیچکی نبود همتای ما

من با تو زنده بودم

برای تو می جنگیدم

اگه یه روزی نبودی

بدون تو میرنجیدم

لحظه شماریهام برای دیدنت

برای لحظه ی خندیدنت

برای دیدن چشات

برای رنگ اون موهات

آخه تو ماله من بودی

چی شد یه هو خسته شدی

دور شدی

مثل یه پنجره بسته شدی

رفتی و من تنها شدم

بدون تو مرده شدم

آب شدم

خاک شدم

اشکی غلتید به روی گونه ام

از زندگی ام خسته ام

برای پرواز آماده ام

چشام خیس دفترم خیس

دگر وقتی برای ماندن نیست

حال نه جای دلتنگیست

بی صدا باید خفت

باید مرد

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:44 mohanad | |


لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستم

روی شن ها روی ماسه اسمتو من مینوشتم

تورو من با خود میدیدم روی اون موج های آبی

کنارت نشسته بودم اما آروم با یه آهی

لب دریا توی ساحل تو نبودی در کنارم

روی شن ها روی ماسه کشیدم به قلب خسته

قلبی با آه ولی آروم     نشسته در انتظارت

تو نیستی اما لب دریا میشینم در انتظارت

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چه رازی در این جمله است

دوستت دارم

که هرکه می گوید عاشق تر میشود

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:42 mohanad | |


من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم ، کاش مونده بودی و میشد بهت بگم … عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

امشب دلم پُره ، امشب مسافری

فرصت نشد بگم چی می کشم بری

چشمم به رفتنت ، دلگیرم از خودم

فرصت نشد بگم ، من عاشقت شدم

من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

ما عاشق همیم ، ما میرسیم به هم

کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم

میترسم از همه ، ازین شبهای سرد

تو فکر رفتنی ، کاریش نمیشه کرد

میخواستم بهت بگم ، فکر کسی نباش

میخواستم بهت بگم ، اما دلم نذاشت

من عاشقت شدم ، ما میرسیم به هم

کاش مونده بودی و میشد بهت بگم

ما عاشق همیم ، ما میرسیم به هم

کاش اینجا بودی و میشد بهت بگم

دوستدارم

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:42 mohanad | |


 

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:41 mohanad | |


میان دستهای سنگینت که حلقه می زنی دورِ تنم

میان گرمای تنت که تمامم ، در آن گم می شود

هیچ کسی دستش به من  نمی رسد

و به اوج دلتنگی و تنهایی هایم

ممنون که هستی

لذت آغوش بی دغدغه و عشق ناب تو را

با هیچ چیز عوض نمی کنم
 
می دانی  مرد آبی من

دوستـــــــــــت دارم
 
دوست دارم تو را
 
و آن گرمای تن همیشه داغت را
 
ن هنگام که بی پروا می سوزانی ام در عطش خواستنت

عاشفانه دوستت دارم
+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:40 mohanad | |

حس قشنگی است درآغوش تو بودن

به چشمان پرمهرت خیره شدن

و غرق شدن دردریای طوفانی چشمانت که راز قلب خویش راصد امیکرد

و رسیدن به اعماق قلب زیبایت

و یکسان شدن ضربان قلب هایمان

گوش کن

این آهنگ قلب من است که با آهنگ قلب تو یکی شده است

و هر لحظه در دلم فریاد میزند

تمام هستی ام از آن توست ، بدون تو مرگ را خواهم

عشق مهربانم

با تمام وجودم دوستت دارم

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:35 mohanad | |

 

+ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ساعت23:34 mohanad | |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد



طراح : mohanad



IranSkin go Up
ابزار های مفید وبلاگ نویسان